محل تبلیغات شما
لحظه های زیر باران

این انشا یا داستان زیبا و غم انگیز درباره دختریه که
در تاریک ترین نقطه از زندگی خودش قرار داره ولی اتفاقاتی میفته
که باعث میشه از تاریکی نجات پیدا کنه و با امید به زندگیش ادامه بده
امیدوارم از این انشا که نوشته دست دوست عزیزم فرناز هستش لذت ببرید

Image result for ‫زیر باران‬‎
باران شدیدی می بارید و من نظاره گر آن زیبایی بودم ولی از دیدن آن تا سال آینده فرصت داشتم سخت بود اما قرار نبود بخاطر یک بیماری زندگی را برخود جهنم سازمآری زندگی هر لحظه اش طلاست باید هر لحظه اش را به دستی پایان دهم.به پدر و مادرم اطلاع دادم و از خانه بیرون زدم غرق در آهنگ پخش شده توسط هندزفیری به راه افتادم و بدون اندکی غم در چاله های مملو از آب فرود می آمدم بند کفش هایم را باز کردم و پا در خیابان راه می رفتم قطرات باران نوازشگر صورت بی روحم بود در میان صدای دلنشین باران صدایی شبیه به ناله می آمد
اول گفتم به من چه!مگر دکتر ها پذیرفتند مرا از مرگ نجات دهند که من بخواهم کسی را نجات دهم بعد به خودم نهیب زدم شاید آنها نتوانستند تو را نجات دهند اما تو که می توانی چرا دریغ می کنی یعنی انقدر سخت است کمک کردن به یک انسان؟ تو که به وضوح ناراحتی خانواده ات را به خاطر بیماری ات می بینی پس نگذار خانواده ای دیگر به خاطر کمک نکردن تو از داشتن فرزندشان محروم شوند
به سمت صدا رفتم کنار پسر جوانی نشستم که با صورت خونین و ناله کنان به اطراف نگاه می کرد شاید خون جلوی دیدش را گرفته بود و درست نمی دید بارانی ام را تنش کردم و با آمبولانس تماس گرفتم . بعد از پنچ دقیقه صدا آژیر ماشین آمبولانس که با صدای باران و رعد و برق مخلوط شده بود رو شنیدم .سوار آمبولانس شدیم و به بخش اورژانس بیمارستان رفتیم پسرک غرق در خون بیهوش شده بود .پرستار ها اونو به اتاق عمل بردند
به خاطر بیماری که داشتم از ضعف جسمانی زیادی برخوردار بودم و سردی هوا و اون همه استرس باعث شده بود صورت رنگ و رو رفته ام بدتر از همیشه جلوه دهد به حدی که می توانستم نگاه نگران حضار بیمارستان را حس کنم.
وقتی پدر و مادر پسر آمدند با همان حال بدم به پدر و مادری با نگاه هایی اشک آلود، نگاه کردم که با تعجب به من نگاه می کردند به راستی که حق داشتند از دیدن آن صورت بی روح و چشمانی کبودو گود افتاده تعجب کنند ناگهان خود را در آغوش مادر آن پسر حس کردم بی شباهت به آغوش مادرم نبود همان آغوش گرم و نرم بود . به راستی که به یک آغوش نیاز داشتم.مادر پسر از من تشکر کرد و پیشانی ام را گرم بوسید و آن زمان لذتی زیبا به من هدیه پس از دادن شماره تلفنم از آنها خداحافظی کردم و به سمت خانه حرکت کردم در پوست خود نمی گنجیدم من باعث نجات کسی شدم و این مرا سرشار از خوشحالی می کند فردای آن روز من سرماخوردم و به همین دلیل بیماری ام اود کرد.
در بخش مراقبت های ویژه بستری بودم حتی دکتر ها هم از من قطع امید کردند و گفتند تنها راه عمل مغز و استخوان است که کسی به راحتی قبول نمی کرد.
حسی غیر قابل وصف داشتم حسی مملو از ناراحتی،از غم و از راحتی!!!!
آری!!! قرار بود از این همه درد رهایی یابم و چه چیزی برای یک سرطانی شیرین تر از این
اما
همیشه معجزه هست ! از حضرت موسی تا حضرت محمد
آری !گاهی در آن لحظه که احساس پوچی می کنی با یک معجزه این احساس پوچی پر از شادی می شود.
فردایی که پس از آن قرار بود فردایی نباشد رسید . مادر وارد بخش می شد کنار من نشست دستم را گرفت و نوازشگرانه لمس کرد و شروع کرد به صحبت کردن می گفت تلفن همراهم امروز زنگ خورد خانمی پشت خط بود که می خواست مرا ملاقات کند وقتی او را از حال من باخبر می کند می گوید که پسرمن که از قضا دختر شما ناجی اش است دکتری معروف در جراحی مغز و استخوان است و او به خاطر جبران این جراحی پر ریسک را می پذیرد در آخر گفت امروز از شر بیماری ام به احتمال هشتاد درصد نجات پیدا می کنم
چند سال می گذرد
و حال من بهتر از این نمی شود من خوشبختم.چه کسی فکرش را می کرد نجات یک فرد باعث رهایی از ان بیماری شود باعث شود با بیماری ام بجنگم و پیروز شوم  باعث شود عاشق شوم و تشکیل خانواده دهم و حال در خوشبختی به سر ببرم.
چه کسی فکر می کرد قطار زندگی من از غم به سمت خوشبختی حرکت کند از نظرمن خدا محبتی را بدون جواب نمی گذارد نه تنها بدون جواب نمی گذارد بلکه برای آن پاداشی بزرگ عطا می کند.
همیشه از دیدن باران لذت می بردم و من این خوشبختی را به آن لحظه های شیرین و دلنشین درزیر باران و آن فرد مدیونم.

لحظه های زیر باران

لحظه دل انگیز زیر باران

یار مهربان گذشته ....یار از دست رفته ی امروز

بیماری ,نجات ,باعث ,نمی ,ام ,یک ,از این ,بیماری ام ,می کرد ,لحظه های ,پدر و

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tiomakartu پــــــرشـ کـ سـ تـ ـه gggggggggggkkkkkkkkk نمرات اخبار و مطالب روز ایران salreiforpe دفتر اسناد رسمی 5 اصفهان jarlarahurd tyticahou بسته های آموزشی پرورش دام و طیور